آدرینا جونآدرینا جون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

آدرینا بانوی اردیبهشتی

عشق کوچولوی زندگیم, یک ساله شد

امروز سالگرد میلاد توست و من هنوز همچون سال گذشته, اولین روز زمینی شدنت در حیرتم از داشتنت. شیرین من,  نمیدانم با چه زبان بابت تمام آنچه با شکفتنت ارزانی ام کردی سپاسگزار باشم. چشمها,  گوشها,  زبان و قلبی را که قبل از تو داشته ام , نه به یاد می آورم و نه میخواهم. با تو دوباره زاده شدم. تو به آن قالب گذشته من, روح بخشیدی, همین روحی که دیگران به خاطرش مرا مادر خطاب میکنند. نقطه ی پایانِ تمام ناامیدی ها و خستگی های من تولدت مبارک .   به این پست عکس اضافه شد  لطفا تشریف ببرید ادامه مطلب عکس سلفی, تو راه کاسپین   کیک تولدت درسته شبیه اون چیزی که گفتم نبود ولی روی هم رفته خوب بود ...
31 ارديبهشت 1394
1488 28 47 ادامه مطلب

آستانه یک سالگی و اندکی از روزانه ها

کوچکِ رویایی من,  نور چشمم,  پاره تنم ...  تو آمدی با لبخند شیرینت,  با گرمای دلپذیرت,  با نگاه بی نظیرت. توده سلولی کوچکی که 40 هفته طول کشید تا موجودی شود بسی دوست داشتنی و شیرین, اکنون در آستانه یک سالگیست. دختر گلم از تاریخ 8 اردیبهشت موفق شدی چندثانیه روی پاهات بایستی,  البته الان مدت زمان ایستادنت بیشتر شده, امیدوارم زوووودی با اون پاهای کوچولوت راه بری لی لی حوضک بلدی, به آب میگی آ آ آ ... و همینطور یکسره میگی تا بهت برسه. وقتی میگم گوشات کو؟ گوشِتو میگیری وقتی لباس میپوشونمت متوجه میشی میخوایم بریم بیرون همه ش سوال میکنی دَدَ؟ دَدَ؟ بعدشم که با در و دیوار بای بای میکنی وقتی میگم بوس ...
29 ارديبهشت 1394
1154 23 27 ادامه مطلب

آدرینای نازم 11ماهه شد

11 ماه است که دخترکی از جنس عشق به نام آدرینا به زندگیمان رنگی تازه زده است و من مادر نامیده شده ام. به خاطر وجود تو مادر شدم و لبریز از عشق و شدی تمام دنیای من. دخترکم, دقایق,ساعات و روزها میگذرند. همه آرزوهایم, تمام امیدهایم و تمام دعاهایم را برای تو به یادگار میگذارم. تمام وجود من, تمام خوبی های دنیارا برایت آرزو میکنم... دوستت دارم و خداوند را بخاطر این لطف بی کرانش سپاس میگویم. 11 ماهگیت مباااااارک     همه این عکسا مال دیروزه و اینارو هم عمه حدیث زحمت کشیده و درست کرده     دستش درد نکنه راستی کادوهای دندونی رو هم تو پست قبلی گذاشتم   ...
1 ارديبهشت 1394
1